English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4124 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
overhead costs U هزینههای بالاسری
overheads U هزینههای بالاسری
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
on costs U هزینههای غیرمستقیم
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
aggregate expenditures U هزینههای کل
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
bank charge U هزینههای بانکی
material costs U هزینههای مواد
incidental expenses U هزینههای واقعی
spillover costs U هزینههای خارجی
comparative costs U هزینههای نسبی
implicit costs U هزینههای نامرئی
implicit costs U هزینههای ضمنی
national expenditures U هزینههای ملی
standard costs U هزینههای استاندارد
bank charges U هزینههای بانکی
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
real costs U هزینههای واقعی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
building costs U هزینههای ساختمان
competition cost U هزینههای رقابتی
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
prime costs U هزینههای اولیه
overheads U هزینههای عمومی
joint costs U هزینههای مشترک
capital charges U هزینههای سرمایه
selling costs U هزینههای فروش
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
deferred charges U هزینههای انتقالی
increasing cost U هزینههای صعودی
increasing cost U هزینههای فزاینده
standard costs U هزینههای نرمال
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
supplementary costs U هزینههای مکمل
operational costs U هزینههای عملیاتی
fixed costs U هزینههای ثابت
government expenditures U هزینههای دولت
storage costs U هزینههای انبارداری
financial expenses U هزینههای مالی
dock dues U هزینههای لنگرگاه
pilot charges U هزینههای راهنما
sunk cost U هزینههای اضافی
fixed costs U هزینههای سرمایهای
design costs U هزینههای طراحی
anchor dues U هزینههای لنگر
overhead costs U هزینههای حاشیهای
freight charges U هزینههای حمل
overhead costs U هزینههای اضافی
overhead costs U هزینههای عمومی
personal outlays U هزینههای شخصی
supplementary costs U هزینههای اضافی
transaction costs U هزینههای معاملاتی
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
surcharge U درصد هزینههای اضافی
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
cost category U هزینههای انجام شده
selling costs U هزینههای فروش کالا
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
surcharges U درصد هزینههای اضافی
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
analysis U یات هزینههای محصول جدید
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
demurrage U هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
total product U تولید کل
aggregate output U تولید کل
production technique U فن تولید
production rule U تولید
productions U تولید
articulation U تولید
total output U تولید کل
generation U تولید
turn out U تولید
genesis U تولید
assembly lines U خط تولید
assembly line U خط تولید
product U تولید
production lines U خط تولید
production line U خط تولید
manufactures U تولید
low productivity U تولید کم
production U تولید
generations U تولید
manufacture U تولید
manufactured U تولید
fabrication U تولید
products U تولید
progeniture U تولید
output U تولید
outputs U تولید
assembly U تولید
energy production U تولید انرژی
mass-production U تولید انبوه
productions U تولید دستهای
relations of production U رابطه تولید
production frontier U مرز تولید
produce U تولید کردن
production facility U سهولت تولید
producers U تولید کننده
production engineer U مهندس تولید
reproductivity U استعداد تولید
reproduction U تولید مثل
productions U تولید محصول
manufacturer U تولید کننده
production U تولید کردن
begotten U تولید کرده
manufacturers U تولید کننده
report generation U تولید گزارش
producer U تولید کننده
production U تولید محصول
production U تولید دستهای
energy production U تولید نیرو
production efficiency U کارائی در تولید
reporduce U تولید مجدد
production efficiency U کارائی تولید
productions U تولید کردن
raise U تولید کردن
branches of production U رشتههای تولید
cost of production U هزینه تولید
branches of production U شاخههای تولید
sparking U تولید جرقه
average product U تولید متوسط
regeneracy U تولید مجدد
scale of production U مقیاس تولید
begetting U تولید کردن
begets U تولید کردن
aggregate production function U تابع تولید کل
beget U تولید کردن
procreating U تولید کردن
productivity U قابلیت تولید
chymification U تولید کیموس
chylification U تولید کیلوس
pyogenesis U تولید چرک
carcinogenesis U تولید سرطان
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
rate of output U نرخ تولید
calorification U تولید حرارت
rate of output U میزان تولید
beeps U تولید صدا
beeping U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beep U تولید صدا
Recent search history Forum search
1Vintage style
2تعریف فونتیک چیست؟
1offshoring
1Oem
1Capacitated production facility
0تابع تولید همگن چیست؟
0نوشتن صحیح تولید برتر
0lot number
0lot number
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com